اهورا کوچولو

امروز مامان اهورا خیلی خسته بود و وقتی از سر کار اومد ، بی حال بود . ولی آقا اهورا اصلا به وضعیت مامانش توجه نمی کرد و حی سر و صدا می کرد و آویزون مامانش می شد . منم مجبور شدم ببرمش خونه مادربزرگش تا اونجا هرچه دوست داره بازی کنه بعد که مامانش کمی استراحت کرد اومدیم خونه و اهورا گرفت خوابید . ولی زود بیدار شد و دوباره شروع به اذیت کردن مامانش کرد سر شب با اینکه کار داشتم مجبور شدم اهورا رو با خودم ببرم بیرون و با ماشین دور بدم تا دوباره مامانش استراحت بکنه ... تو این روزا اهورا خیلی شیطون شده و منو مامانشو خیلی خسته می کنه... نوشته شده از طرف بابا ...

امروز من (مامان اهورا ) با کمک مامانم (مامان جون ناهید اهورا  )اهورا رو حمام کردیم " اهورا مثل همیشه از اینکه حمام میکرد خیلی خوشحال بود توی حمام وقتی صداش کردیم برای اولین بار صورتش رو به طرف صدا برگردوند من و مامانم که از این موضوع خیلی خوشحال شده بودیم دوتایی با هم اهورا رو بوسیدیم اهورا هم  که از این موضوع خیلی خوشحال شده بود با صدای بلندی خندید ..... قروبون بشم

امروز من و باباش  کلی با پسرمون بازی کردیم ٰهر وقت اهورا کوچولو میخواست داد بزنه  ما با هم دیگه صدای دادازدنش  رو تقلید می کردیم اهورا هم از این کارمون کلی تعجب کرده بود و این تعجب رو با بیرون آوردن لب پاپپنیش و گرد کردن چشماش بهمون نشون میداد قربون خودت و  تعجب کردنت  بشم .......

امروز اهورا بر عکس دیروز که نمی خواست بخوابه ، همش خواب بود تو خواب مثل همیشه می خندید . مامانشم تونست یکم به کاراش برسه. امروز اهورا برای مامان و باباش پسر خوبی بود و اونا رو زیاد اذیت نکرد. آفرین پسر گلم... ...